بهار از راه می رسد بهار طبیعت،همه چیز دوباره رنگ و بویی تازه به خود می گیرد آنچه در اطرافمان است تغییر می کند .من کجا ایستاده ام در میان این تغییرات یا در گوشه ای نظاره گر تغییر ، نمی دانم این تغییر می تواند بر دل زنگار گرفته ام اثری جاودانه بگذارد یا خیر ؟

میتوانم امروزم مثل دیروزم نباشد و به قیاس آن سالی که در پیش رو دارم مثل امسالم نباشد با نگاهی گذرا به سال گذشته می اندیشم آیا بایدیک سال به عمرم بیافزایم یا از آن بکاهم!!
زمان حساب و کتاب فرا رسیده و من......گمان میکنم توشه ی چندانی برای رسیدن به محضر الله ندارم....
آیا میتوانم قاضی عادلی برای محاسبه ی اعمالم باشم؟
گذشته ام را مرور میکنم احساس می کنم گاهی در اوج بوده ام و بهترین لحظات زندگی ام همین چند مدت بوده ،
اما وقتی کمی دقیق تر می شوم انگشت ندامت می گزم و افسوس می خورم.....چرا؟؟؟
در حالی که می توانستم بهترین باشم ،می توانستم ......... اما کوتاهی کردم به یاد آوردن کاستی هایم ،معاصی ،دل شکستن ها،نافرمانی های ناخواسته و .....
عرق  شرم از رخسارم سرازیر می شود،ناامیدی ،ندامت و حزن بر من چیره می شود. نمی دانم چه کنم؟
کدام یک از اعمال ناپسندم را جبران کنم؟آخر مگر نافرمانی حق قابل جبران است؟
چگونه جبران کنم آن لحظات از دست رفته ای را که باید در محضر الله به عبادت سپری می نمودم اما در مظاهر دنیا غرق شده بودم.
زمان!! کاش بر می گشتی و من می توانستم قدر آن ثانیه ها را بدانم...
اما .... افسوس که غیر ممکن است.
می اندیشم به این که اگر قرار باشد که تا چند ساعت دیگر به فرشته مرگ امر شود که جان مرا بستاند آیا من آماده ام؟می توانم در محضر حی جلیل سرم را بلند کنم ؟لیاقت ملاقات خواهم داشت؟رضایت ذات اقدسش را به دست آورده ام؟
می دانم که نه!!!
می دانم آنگونه که باید می بودم نبوده ام،بارها پروردگارم مرا در معرض امتحان قرار داده است
اما منِ شرمنده ..........،
من که شعار مسلمان بودنم ترس به دل کافران می اندازد اما در عمل ام آنان را در مکرهایشان پیروز گردانده.
من که می گویم مسلمانم اما درفکر خواهر مسلمانم در زیر آزار و شکنجه و سختی نیستم
من که......
خدایا
مرا ببخش که در عمر رفته بد کردم
مرا نگر که همه اشکم و همه دردم
رحیما!فرموده ای:«و لا تأسوا علی مافاتکم»
فرموده ای : «إن الله یغفر الذنوب جمیعا»
فرموده ای: «إنه هوالتواب رحیم»
فرموده ای: «ألا إنه هوالغفور الرحیم»
و......
می دانم تو نزد گمان بنده ات هستی و و عده داده ای اگر پیشمان شود و توبه کند و نافرمانی گذشته را تکرار نکند او را می بخشایی.
پیامبرت فرموده:هیچ گاه حسرت گذشته را نخورید و برای آنچه از دست رفته تأسف نخورید.
من هم عهد می بندم تغییر کنم و از گذشته ام درس بگیرم ،عهد می بندم نیکی هایم را بیافزایم چون امید آن دارم«إن الحسنات یذهبن السیئات»میخواهم تمرین کنم تا از زمره عبادالرحمن ات شوم و وعده ی «اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما»بر من محقق شود.
پس ای آمرزنده ی مهربان!
از گناهانم در گذر ،به اراده ام بیافزای و همتم را گسترش ده.
حق را بر من آشکار کن ،محبتت را در دلم فراوان کن و محبت آنان که دوستشان داری برمن عنایت فرما.
بر هر آنچه خیر و رضایت و خشنودیت است توفیقم ده و بر راه راست و درست استوارم گردان.
یاری ام فرما در این بهار طبیعت؛ دلم بهاری شود.
نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین وچه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که زکار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه ی دنیا به گزاف
گرشب و روز درین قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

رستگار باشید...